برگرد..... از اول برو....... چشمانم اشکی بود درست ندیدمت....
بودم ..... دیدم با دیگری شادتری رفتم...
میگویند مرگ حق است... خدایا من حقممم را میخواهمممم....
معشوقه ای پیدا کردم.... به نام روزگار.... این روزها مرادر اغوش خویش سخت بازی گرفته است....
چه دنیای عجیبی است... همه میگویند حرف دلت را بزن.... اما هر وقت حرف دلم را زدم.... دل همه را زدم.....
گفتی تا سیگارت را دود کنی برگشتم.... زندگیم دود شد کجا مانی؟؟؟؟
تو جا زدی.... من جا خوردم... اون جا گرفت....
تو را من /تو/ کردم.... وگرنه /او/ هم زیادت است.... پس اینقدر شما شما نکن....
یه وقتایی که دلت گرفته.... بغض داری اروم نیستی.... دلت براش تنگ شده.... حوصله ی هیچ کسیو نداری.... به یاد لحظه ای بیفت که.... اون همه ی بیقراری هاتو دید... اما چشاشو بست و رفت.....
گمم نکن... در گوشه ای از حافظه ات ارام میشینم.... فقط بگذار بمانم....
دنیای دست ها از هر دنیایی بی وفا تر است...... دست هایت را میگیرند..... گرفتار عادت که شدی.... همان دست ها را برایت تکان میدهند....
فراموشم نکن شاید سال ها بعد.... در گذر خیابان ها از کنار هم.... بگویی ان غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود...
دخترک دلشکسته کنار پنجره سیگار میکشد دخترک خسته بود آنقدر خسته بود.... که یادش رفت بعد از آخرین پک.... سیگارش را پرت کند.... نه خودش را... |
About
خدایا خودت گفتی در دل های شکسته خانه داری شکسته قلب من جانا به عهد خود وفا کن......!!!!!
Home
|